سپهرسپهر، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

آسمون زندگی مامانی و بابایی

خونه مادرجونیییییییییییی

سلام موش موشکم قربونت بشم عشقم که این قدر بزرگ شدی پسر طلاییییییییییییییی از اونجایی که این هفته باباییت عصر کار بود و ما شب ها یه کمی اذیت میشدی (و البته اذیت میکردی ) ما اومدیم خونه مادرجونی که به تو هم حسابی خوش گذشت . تازشم خاله زری جونییییییییییییییییییی هم واست یه سر همی مخمل دوخته که خیلی با مزه میشی باش . شبیه بچه پلنگا میشی . فدات بشم من عشقم. تونستم حتما عکستو میذارم .  ملوسمییییییییییییییییییییییییییییییییی.   ...
30 دی 1390

چکاپ نهایی

سلام عسلم  خوبی ؟ خوشی ؟ سلامتی؟ البته که خوبی . اون روزایی که ازت این سئوالو میپرسیدم مامانی شما جلوی چشمم نبودی . اما حالا دیگه کنارمی . قربونت برم که داری روز به روز بزرگ و بزرگ تر میشی . از اونجایی که بند نافت هنوز نیفتاده دیروز بردیمت دکتر و آقای دکتر شما رو به طور کلی چک کرد. و یه آزمایش خون محض احتیاط برات نوشت که از میزان زردیت مطمئن بشه. خدا رو شکر همه چیز به خیر گذشت . فقط موقع خون گرفتن حسابی عصبانی شدی و کلی گریه کردی که البته منم بات همراهی کردم. دیشب هم مادرجون رفت خونشون البته خاله زری اینجا موند که ما دوتا شب تنها نمونیم. ولی الان دیگه من و تو برای اولین بار تنهاییم. دلم حسابی گرفته . ...
19 دی 1390

قند عسل

سلام عزیز دل مامان  گل پسری تو ! فدات بشم من که اینقدر با اشتها شدی . دو شبه که تا صبح شیر میخوری و خواب رو از سر مامانی و بابایی انداختی شما ! نداشتیما !!!!!!!!!!!!!!!!  امروز با فاطمه جونی بردیمت چکاپ مجدد زردی . خانم دکتر گفت یه درجه زردیت بالا رفته اما اصلا جای نگرانی نیست . وزنت هم اضافه شده . خلاصه ما هم خوشحال و شاد و خندان اومدیم خونه . تو هم که تخت خوابیدی . فدات بشم پسر گلی . خیلی دوست دارم مامانی ها !!!!!!!!!!! ...
15 دی 1390

و تو فردا می آیی !!!!!!!!

سلام عزیز دلم . خوبی پسرم ؟ دیگه لحظات آخر با هم بودنمونه و یه بغض سنگین راه گلوم رو بسته . دیگه فردا تو دل مامانی نیستی و نمیدونم چرا از حالا من اینقدر دلم گرفته . گلکم خانم دکتر گفت دیگه به صلاح نیست شما بیشتر از این بمونی مثل این که یه چیزی سد راه اومدنت شده ! یه چیزی که منم ازش خبر ندارم .  مامانی خیلی دوست داشتم اولین کسی باشم که می بینمت . خیلی دوست داشتم زمانی که قدم به این دنیا میذاری و وحشت سرتا پای وجود کوچیکت رو میگیره بغلت کنم تا آرامش بگیری . ولی نشد . خواست خدا این نبود .  پسرم قوی باش ! من و باباییت همیشه و همه جا در کنارت خواهیم بود.  دوستت دارم به وسعت دنیایی که خیلی بزرگتر از اینجاست . ...
7 دی 1390

مگه اومدن زوریه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام عشقم ! نفسم !  خوبی گلکم ؟  عزیزم دیشب با هم رفتیم دکتر خانوم دکتر گفتن شما دیگه خیلی وقت واسه تشریف فرمایی نداری! و اگه تا سه شنبه خودت با پای خودت نیای مجبوریم چهارشنبه به آلات جبر متوسل بشیم !!!!!!!!!!!  گلکم همه چیز تو ذهنم میگنجید غیر از این . فکر میکردم حداقل تا آخر هفته آینده جاداره واسه اومدن شما.  نمیدونم باید خوشحال باشم یا ناراحت. دلم نمیخواست اینجوری بیای ؟ اما انگاری دیگه من هیچ اراده ای از خودم ندارم. کاش تو این چند روز باقیمونده خودت میومدی پیشمون.  داییییییییییی سعید فکر کنم دیگه تو هم باید بند و بساط و جمع کنی و واسه آخر هفته بیای البته اگه شازده کوچولومون نخواد خودش با ...
4 دی 1390

هفته چهلم

سلام گلکم  خوبی مامانی ؟ طبق سونوگرافی شما الان وسط های هفته چهلمی . داشتم با خودم فکر میکردم چرا اینقدر برای اومدنت عجله دارم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ زود بیای توی این دنیا که چی بشه ؟ فکر کنم تو دلم باشی جات راحت تره . پس هر وقت دوست داشتی بیا !!!!!!!!!!! هفته چهلم  تخمين اندازه متوسط كودك شما خيلي سخت است اما يك نوزاد به طور متوسط حدود 3175 گرم وزن و حدود 60 سانتي متر طول دارد. هر روز كه مي گذرد كودك شما كمي بزرگتر مي شود، ناخنها و موهاي او هم به رشد خود ادامه مي دهند. هنوز هم استخوانهاي جمجمه او قدري از هم جدا هستند و اين بدان خاطر است كه جمجمه بتواند كمي فشرده تر شده و به راحتي از مجراي زايمان عبور كند. تا حدود يك سال پس ا...
2 دی 1390
1